Thursday, March 27, 2008

Saint Torturing Anger !


برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را
بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را

هر ساعت از نو قبله​ای با بت پرستی می​رود
توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را


اينم وضع ما !!
نفهميديم بالأخره بت پرست يا بت شکن ؟!!
مولانا يا ابوسعيد ابوالخير ؟؟!!
سه تار يا تنبور ؟!!
هوم ؟؟!!
فی الواقع اين وحدت وجودی بدجور خودآزاريم ميده چندوقته !


***

Thursday, March 20, 2008

OHHH ! Holy What !

فرق 2 تا لر چقدر ميتونه باشه ؟!!!!
هوم ؟!
فکر کن نشستی توی خونه و داری ذکر ميگی
که يه دفعه اون که داره از سالن آرايش 7000 تومانی برميگرده
بهت زنگ ميزنه تا بياد
و از توی ماشينت
کفش و لباسهای با برند اوريجينالش رو برداره

***

Sunday, March 16, 2008

Oh Dear ! That Way pls !

اين منم !
تمام قد !









هيچی نميبينيد ؟!!!
خوب نبايدم ببينيد !
چون منيتی وجود نداره .


***

Wednesday, March 12, 2008

Natural Born Sonny





ال : شرکت در انتخابات را يک وظيفه می دانم .

***

Tuesday, March 11, 2008

خيلی وحشی شدم چند وقته !
حالم داره بهم ميخوره !
تا حالا شده توی خواب با غول بازی قلعه ی ولف اشتاين روبرو بشيد و اون به سمتتون يه خمپاره شليک کنه
و به شما بخوره و با توکل به خدا هيچيتون نشه ؟!!
و بعدش ياد آيه 75 حزقيل بيافتيد ؟!

واقعاً خدا يه چيزی ميدونه که به آدمای بی جنبه مقام پيامبری نميده !

***

Thursday, March 06, 2008

Gone With the eeeeeeeeee ...... Some Thing !

مسير سرداب باز شده ، بُعد 3 ام در جريانه
متأسفم !
برای تمام اعصار تاريخ

***
اين نوشته ها رو برا خودم نوشتم ، نميدونم بفهميد يا نه !!! نفهميديد هم مهم نيست ، چون بعضی موقعها ندانستن بهتر از دانستنه


Sunday, March 02, 2008

Comfortable Silence !

فکر کن نشستی توی قهوه خونه و املت داری ميخوری ، يه دفعه مش حسين که فکر ميکردی جز چايی گذاشتن کار ديگه ای بلد نيست و تنها حرفی که ميگه اينه که سلام مخلصيم ، بياد بغل دستت بشينه ، يه دی وی دی پلیر لپتاپی باز کنه و شروع کنه درباره هد اون که نميدونم چی چی شده کار نميکنه بايد بدمش سرويس و اين حرفا حرف بزنه ،
اين سکانس به خودی خود اينقدر تأثير گذار بود که اگه همون موقع يه دی وی دی از کارای دهه ی 50 مارلون براندو رو ميذاشت و درباره پرداخت کاراکتر براندو تو اون فيلمها حرف ميزد ، خيلی برام مهم نبود
و ناخودآگاه من رو ياد آدمايی انداخت که بيشتر روزگارشون رو در سکوت بسر ميبرن ولی اگه حرف بزنن بيچاره ای !

***

Saturday, March 01, 2008

Going to Go !

اصلاً ميفهمی یرزقه من حيث لا يحتسب يعنی چی ؟
يعنی اينکه ديشب همينجور که داری ميری يهو يه
HUMMER H1 alpha
بدون فخرفروشی از کنارت بخرامه و دور شه و بعد يهو بری و يک ساندويچ کتلت و کوکو سبزی بخوری
و اگه فهميدی تو هم برو بخور ، فقط يادت باشه به خودت مغرور نشو ،
اگرم نفهميدی بدون که هنوز نوبتت نشده بفهمی و بايد فعلاً پيتزا بخوری


***