Saturday, August 30, 2008

Saggy Bottom Me

سلام بر تو ای ماه غفلت من !
وحشيانه شنيدن اولين ربّنايت را آرزومندم !

***


Friday, August 29, 2008

بار ديگر فيضی دست داد تا در خلوت شلوغ خود ،
گوش به آوای ابوعطای حضرت استاد بسپارم .

آه ای من !
چه سنگين شدی !

***

Monday, August 25, 2008

سلام
الان که فکرش را میکنم میبینم
که فرق میان خوردن ساندويچ کوکوسبزی 3000 تومانی در کافه ی خانه ی هنرمندان و ساندويچ کوکوسبزی 500 تومانی در ساندويچ سعدی نزديک ميدان بهارستان بسيار است ، ساندويچ اول را که ميخوری بر تو چند عيب حاضر ميشود : اول کبر و فخر فروشی که در چنين جايی غذايی به اين گرانی خورده ای و ميتوانی اين را با افتخار برای دوستانت تعريف کنی ، دو اُم سلطنت شکم که تو را بر چنين کاری حريص کرد ، سه اُم اسراف در مال و ترک قناعت ، چهارم افسوس بر مال از دست رفته و پنجم غفلت از شکرگزاری ، حال که چنين کردی بدان که بنده ی نفس گشتی و مجال گريز تنگ است و اگر ... هم سودی ندارد .

اما اگر ساندويچ دو اُم را خوردی بدان که می توانی با 3000 تومان 6 نفر را اطعام کنی به انتخاب خودت ، و بدانی که دعای خيری بدرقه ی راهت است .

سلام

***

Sunday, August 17, 2008

" When a Man gets money in his Pocket,
He begins to appreciate Peace "

***


Wednesday, August 13, 2008

Such a Turning Matter !

سلام
از موقعی که برگشتم اين اولين پستی هست که می نويسم
حرف خوب برای نوشتن زياد هست
ولی احساس می کنم هيچ کدام از آن همه حرف خوب
وقت نوشته شدنشان نيست .
يعنی مي دانيد ؟!!
در حال حاضر نمي دانم چرا اينقدر آرامش دارم ،
مثل کسی که به تازگی از اتاق عمل بيرون آمده است
و بين رويا و بيداريست و حال خوبی دارد
و نمي توانم حرفهای هيجانی بنويسم
احساس مي کنم خيلی حرفهای خوب را بايد بلعيد
و به هيچ کس نگفت
چون ممکن است کسی آن را نفهمد ، حتی سجاد
و آن وقت توی ذوقت بخورد

سلام

***