Wednesday, July 05, 2006

What a Hell !

مادرم را به زور به پدرم دادند
او سه پسر بدنيا آورد
همان اوايل پدرم را به عنوان سرباز اجباری به جنگ بردند
کشته شد
مادرم در اين سالها با خون دل ما را بزرگ کرد
درس را رها کردم و در يک شرکت کار پيدا کردم
بالأخره مادرم فهميد که دو سال است معتادم
مجبورش کردم تا زندگيمان را بفروشد و سهم مرا از ارث بدهد
می خواهند مرا به بازپروری ببرند و از ارث هم محرومم کنند
و امروز جوانی داستان زندگيم را استفاده می کند تا بلاگش را آپديت کند