Sunday, June 22, 2008

دو قدم مانده به شب ،
مردی را ميبينی با دست ،
دم در ايستاده !
و به ميهمانان آه تعارف می کند
بيخود زور نزن !
اگز سهمت باشد به تو هم ميدهند ،
ليک می توانی آنجا دم در منتظر بمانی ،
شايد چندين سالی !
.
.
.
آخر اينجا جشن است !

***